این رو زها و این شبها معروفه است به شب حاجت گرفتن ««لیلة الرغائب»» یعنی:شب آنچه که انسان به آن میل و رغبت دارد و تمایل دارد به آن دست پیدا کند. احادیث و روایات و ادعیه و اعمالی برای این شب که اولین شب جمعه ماه رجب میباشد وارد شده که خود بحثی جداست. اما شبهه ای مهم در این مورد جای بحث است و آن مسئله مهم ««بداء»» میباشد.که اهل العامه(سنی مصطلح)آنرا دست آویز قرار داده و وهابیت تکفیری هم یکی از دلایل ارتداد شیعه قرار داده اکنون مع الاسف امکان مانور بیشتر روی این بحث نیست چه بسا از همین بحث روزنه که چه عرض کنم تونلی بشود زد که شرک و کفر اینان را ثابت کرد.اما در این مطلب سعی شده که مسئله بداء را توضیح داد و نظر حقه شیعه را مشخص کنیم که دامنمان را از هر گونه بهتان و تهمتی که داده اند پاک کنیم.لازم به ذکر است بداء یکی از اعتقادات مهم شیعه است و بر هرکسی فهم و اعتقاد به آن لازم است.

 

 در روایات اهل بیت علیهم السلام اعتقاد به بدا از عقاید مهمّ دینى شمرده شده است.

 امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: «خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا تعظیم نشده است.» و نیز مى‏فرماید: «خداوند به چیزى مانند اعتقاد به بدا، عبادت نشده است.» و در حدیث دیگر مى‏خوانیم: «خداوند هیچ پیامبرى را به نبوّت برنگزید مگر این که از او به اقرار به بدا پیمان گرفت.»

معنای بداء

 با توجه به احادیث یاد شده روشن مى‏شود که بدا در مورد خداوند، در حقیقت إبدا و اظهار است؛ یعنى آنچه را خداوند از قبل مى‏دانسته ولى براى انسان معلوم نبوده، آن را اظهار و آشکار مى‏سازد و بدا نامیدن آن به اعتبار مقام فعل الهى است، اگر چه در ذات الهى جهل و تغییر راه ندارد.واژه «بداء» در لغت عرب، به معناى ظهور و آشکار شدن است،هرگاه در مورد انسان به کار رود به این معناست که چیزى بر انسان پوشیده و پنهان بوده و سپس معلوم و آشکار شده است. روشن است که چنین معنایى مستلزم جهل و تبدّل رأى است، از این رو اطلاق این معنا در مورد خداوند محال است، زیرا خداوند با علم ازلى و تخلّف‏ناپذیر خود همه‏چیز را مى‏داند و در اراده الهى تبدّل و تغییر راه ندارد. در احادیث ائمه طاهرین علیهم السلام، بر نادرستى بدا به این معنا در حقّ خداوند تصریح و تأکید شده است. چنان که امام صادق علیه السلام فرموده است: «از کسى که عقیده دارد براى خداوند چیزى را که دیروز نمى‏دانسته آشکار شده است تبرّى بجویید.» و در حدیث دیگر مى‏فرماید: «خداوند همه چیز را پیش از آن که اراده کند و انجام دهد، مى‏داند. چیزى براى خداوند آشکار نمى‏شود مگر این که آن را مى‏دانسته است. بداى از روى جهل در خداوند راه ندارد.»  

 

           «««پس بداء در اصطلاح دانشمندان شیعه، بر دگرگونى مسیر طبیعى سرنوشت یک انسان در پرتو رفتار صالح و پسندیده وى، اطلاق مى‏گردد.»»»

 اعتقاد به بدا در روایات ائمه طاهرین علیهما السلام به عنوان ابطال عقیده یهود که قدرت خداوند را محدود مى‏پنداشتند، معرفى شده است. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه    :وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ؛ فرموده است: مقصود یهود این بود که خداوند از کار ایشان فارغ شده و افزایش و کاهش در جهان رخ نمى‏دهد. خداوند در تکذیب آنان فرموده است: غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ؛ دست آنها بسته شده، به لعنت خداوند گرفتار گردیدند، بلکه دست‏هاى خدا گشوده است؛ هرگونه بخواهد انفاق مى‏کند. آن گاه امام علیه السلام به آیه محو و اثبات استشهاد کرد.

یعنى تحولاتى که در زندگى و سرنوشت انسان رخ مى‏دهد از اعمال نیک و بد او تأثیر مى‏پذیرد. مثلًا صله رحم عمر او را افزایش مى‏دهد و قطع رحم عمر او را کوتاه مى‏کند. دادن صدقه، بسیارى از حوادث بد و حتى مرگ را از انسان دور مى‏سازد. عاق والدین، اجل را نزدیک مى‏کند و احسان به آنان مایه خیر و برکت در زندگى انسان مى‏باشد  .

در صحیح مسلم از انس بن مالک روایت شده که گفت: از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: «هر کس دوست دارد روزى او فراوان شود و اجلش تأخیر افتد، صله رحم نماید». (صحیح مسلم ج 4)سیوطى (از علما و مفسرین عامه میباشد) از امام على علیه السلام روایت کرده که آن حضرت تفسیر آیه: یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ؛ را از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله پرسید. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: با تفسیر این آیه چشم تو و امّتم روشن خواهد شد، آن گاه فرمود: دادن صدقه در راه خدا، نیکى به پدر و مادر و انجام کارهاى خوب، شقاوت را به سعادت مبدّل مى‏سازد، عمر را زیاد مى‏کند و حوادث بد را دور مى‏سازد. (درالمنثور)

از دیدگاه قرآن کریم، انسان در برابر سرنوشت خود، همیشه دست بسته نیست، بلکه راه سعادت براى او باز است و مى‏تواند با بازگشت به راه حق و رفتارهاى شایسته، مسیر فرجام زندگى خود را دگرگون سازد. از این رو، این حقیقت رابه عنوان یک اصل فراگیر و پایدار، چنین بیان مى‏کند:
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».

- هیچگاه خداوند وضع گروهى را تغییر نمى‏دهد تا این که خود، وضع خویش را دگرگون سازند.
و در جاى دیگر مى‏فرماید:

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».( آیه )

- هرگاه اهل آن مناطق ایمان مى‏آوردند و پرهیزکار مى‏شدند، درهاى برکات آسمان و زمین را بر آنان مى‏گشودیم.
و درباره تغییر سرنوشت حضرت یونس مى‏فرماید:
«فَلَوْ لا أَنَّهُ کانَ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ».(آیه)

- پس اگر او از تسبیح کنندگان نمى‏بود، تا روز رستاخیز، در شکم (نهنگ) باقى مى‏ماند.
از آیه اخیر چنین برمى‏آید که ظاهر جریان، ایجاب مى‏کرد یونس پیامبر، تا قیامت در آن زندان ویژه باقى بماند. لیکن رفتار شایسته آن حضرت (یعنى تسبیح گفتن)، مسیر سرنوشت وى را دگرگون ساخت و او را نجات داد.
این حقیقت، در روایات اسلامى نیز پذیرفته شده است. پیامبر گرامى در این زمینه مى‏فرماید:
«إن الرجل لیحرم الرّزق بالذّنب یصیبه ولایردّ القدر إلا الدّعاء ولایزید فى العمر إلّا الْبرّ». (مسند احمد)

 - یک انسان، به سبب گناه، از روزى خود محروم گردد و هیچ چیز نمى‏تواند این تقدیر و سرنوشت را دگرگون سازد مگر دعا کردن و هیچ چیز بر عمر وى نمى‏افزاید مگر نیکى نمودن.
از این روایت و امثال آن، به خوبى استفاده مى‏شود که انسان بر اثر عصیان و گناه، به محرومیت از روزى، محکوم مى‏شود؛ لیکن با رفتارى شایسته؛ مانند دعا مى‏تواند مسیر سرنوشت خود را تغییر دهد و با نیکى کردن، برعمر خود بیفزاید

 ممکن است اشکال شود که اعتقاد به قضا و قدر پیشین الهى با اعتقاد به محو، اثبات، بدا و تغییر و تحول در سرنوشت افراد معارض است.

پاسخ آن این است: همان گونه که قبلًا اشاره شد این امور در سرنوشت افراد بر اساس یک سلسله اسباب و شرایط معین نیز مشمول قضا و قدر الهى است و همان گونه که گفته شد با نظر به علم ازلى خداوند، هیچ چیز براى او پوشیده و پنهان نیست، ولى حوادث جهان تابع اسباب و شرایط ویژه‏اى است و مشیّت حکیمانه الهى، نظام عالم را این گونه مقدّر نموده است.

بدا در قلمرو تکوین، همانند نسخ در قلمرو تشریع است؛ حکمى که نسخ مى‏شود براى خداوند از قبل معلوم بوده است و در واقع و نفس الأمر، آن حکم به صورت موقت تشریع شده، ولى در ظاهر خطاب شرعى به صورت مطلق آمده است و انسان گمان مى‏کند آن حکم، ابدى است. با آمدن حکمِ ناسخ، به خطاى خود واقف مى‏گردد. بدا در قلمرو تکوین نیز همین گونه است.

بدین ترتیب روشن شد که نزاع در مسئله بدا، لفظى است، زیرا منکران بدا چیزى را انکار مى‏کنند که طرف داران آن بدان معتقد نیستند، زیرا منکران به این دلیل بدا را انکار کرده‏اند که مستلزم تغییر در علم الهى مى‏گردد، ولى این مطلب لازمه بدا در مورد انسان است، نه به معنایى که در روایات ائمه طاهرین علیه السلام بیان شده و علماى امامیه به آن اعتقاد دارند چنان که تفصیل آن گذشت.

ازآیات قرآن و سنت استفاده مى‏شود که چه بسا انسان در چهارچوب رفتارهاى متعارف خود، از دیدگاه اسباب و مسببات طبیعى و روال عادى عکس‏العمل کارها، به سرنوشت خاصى محکوم گردد و یا احیاناً یکى از اولیاى خدا؛ مانند پیامبر و امام، به آن خبر دهد، به این معنا که اگر این طرز رفتار وى ادامه یابد سرنوشت مذکور در انتظار او خواهد بود. لیکن بر اثر یک چرخش ناگهانى، رفتارى متفاوت در پیش گیرد و از این راه، فرجام خود را دگرگون سازد.
این حقیقت برخاسته از منطق وحى و سنت پیامبر و کاوش عقل سلیم، دراصطلاح دانشمندان شیعه، «بداء» نامیده مى‏شود.
شایسته است روشن گردد که تعبیر به بداء، از ویژگیهاى تشیع نیست بلکه در نوشتارهاى اهل سنت و در سخنان پیامبر گرامى، این تعبیر به چشم مى‏خورد؛ به عنوان نمونه، پیامبر در حدیث یاد شده در زیر، واژه «بداء» را بکار برده است.
«بَدَاللَّهُ عزّوجلّ أنْ یبتلیهم»(النهایه فی غریب الحدیث و الاثر)

لازم به ذکر است که مسأله بداء به معناى راه یافتن دگرگونى به ساحت مقدس علم خداوندى نیست؛ زیرا خدا از ابتدا بر روند طبیعى رفتار انسانها وهم بر تأثیر عوامل دگرگون کننده این روند، که موجب بداء مى‏گردد، آگاه است و خود نیز در قرآن بدان خبر داده است.
«یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ».
- خدا هر چه را بخواهد و هر چه را بخواهد اثبات مى‏کند و اصل کتاب (لوح محفوظ) نزد اوست.
بنابراین، خداوند بزرگ به هنگام بروز بداء، حقیقتى را که نزد وى از ازل معلوم بوده، بر ما آشکار مى‏سازد. و لذا امام صادق علیه السلام مى‏فرماید:
«ما بداللَّهُ فى شى‏ءٍ الّا کان فى علمه قبل أن یبدوله».

- در هیچ موردى براى خدا بداء رخ نداد مگر این که در ازل، از آن آگاه بود.

شکى نیست که اگر انسان، دست خود را در تغییر سرنوشت خویش باز بداند، درصدد ساختن آینده‏اى بهتر برمى‏آید و با روحیه‏اى برتر و تلاشى بیشتر، در بهسازى زندگى خود مى‏کوشد.
به بیانى دیگر، همانگونه که مسأله توبه و شفاعت، انسان را از نومیدى و سردى زندگى نجات مى‏دهد، حقیقت بداءنیز موجب نشاط و شادابى وى مى‏گردد و او را به آینده‏اى روشن امیدوار مى‏سازد؛ زیرا در پرتو این بینش، انسان مى‏داند که مى‏تواند سرنوشت خود را به حکم خداى بزرگ، تغییر دهد و به سوى آینده‏اى بهتر و فرجامى درخشان‏تر قدم بردارد.

 منابع:بداء علامه عسگری.اصول عقاید. مصباح یزدی.تفسیر المیزان.شیعه شناسی.شیعه پاسخ میگوید. فرهنگ لغت آذرتاش آذر نوش . المنجد.قاموس الغة.تاج العروس و... . جهت بحث با فرقه مخالفین در این بحث بهترین منبع کتاب علامه عسگری میباشد. 

وسلام علی من اتبع الهدی

 



موضوع :