عده ای خشک مغزی و فکر نکردن را عین تفکر صحیح ودر مسایل مذهبی عین دفاع از دین میدانند این افراد در حقیقت ترس روبرو شدن با واقعیت را دارند و تنها میخواهند روی عقیده شان به هر قیمتی ولو کافر و حرام زاده خواندن مخاطب بمانند حتی اگر طرفشان عالمی استخوان دار باشد و عمری کارش همین باشد و عالّمی از دلایل را پشت سر داشته باشد.

چند روز پیش در یکی از این صفحات مجازی دیدم شخصی با تندی علیه مرحوم مطهری و برخی علمای دیگر ناسزا و فوش های رکیک و خارج از ادب سخن میراند که چرا حضرت رقیه سلام الله علیها را منکر شده؟؟؟و به سخنانی از مرحوم مفید رحمة الله علیه استناد میکرد.

شخصا از آن دسته از افراد هستم که اگر ببینم علیه دین خدا و یا شخصی ولو با او در برخی عقاید همفکر نیستم ناحقی شود به میدان میروم و از دین خدا و آنچه که حرمتش از خانه خدا بالاتر است دفاع خواهم کرد.به همین خاطر وارد بحث شدیم همان ابتدا مرا فرزند عمر و عایشه خواندند.مرا و شهید مطهری را حرام زاده و دجال نام نهادند.این منطقشان بود در برابر تنها یک نظر از من که گفتم این نظر تنها یک نظر علمی است و باید با حجت علمی رد شود نه فوش و ناسزا.بعد از اینکه منطقشان را دیدم از آنها سوالی کردم و پرسیدم:شما که مفید را قبول دارید و مطهری را رد میکنید و میگویید او مقرضانه واردبحث شده اولا چه سودی به او میرسد که این چنین مساله ای را رد کند؟دوما آیا این نظر شهید مطهری سخت تر است یا نظر مرحوم مفید در تصحیح الاعتقاد که میفرماید:همه اهل البیت علیهم السلام با مرگ طبیعی از دنیا رفتن الا امام اوال و دوم وسوم و هفتم وبنابر احتمال قوی هشتم.ایشان حدیثی را که میفرماید:ما اهلبیت کشته نمیشویم یا با سم یا با شمشیر را خبر واحد میدانند و خبر واحد تنها ظن آور است و یقین آور نیست پس تنها در مسایل فقهی مورد استفاده قرار میگیرد ودر مسایل کلامی ارزشی ندارد.

بنده جوابی علمی از این عده الا تهمت و ناسزا نشنیدم ویا شاید من حرفم نادرست بوده.

برخی از نظرات کلامی عجیب بزرگان:

1.شیخ صدوق(381ه.ق):ایشان قایل به سهو نبی بود که منظور از آن اسهاءنبی است.

2.سید مرتضی(437ق):مت نفس نداریم انسان همین است که میبینیم.

-وجه اعجاز قران نه فصاحت است نه بلاغت بلکه قولی است به نام صرفه.

-هیچ یک از علما قایل به این نیست که اگر حجت خدا نباشد زمین اهلش را میبلعد

-واسطه فیضی وجود ندارد واین مطلب را غالیان بوجود آورده اند

3.شیخ طوسی(460ق):علم امام علم دین است(در علوم غیر دینی امام علم ندارد و باید به متخصصش رجوع شود)

-امام قبل از امامتش احتیاجی به علم ندارد حتی احکام دین.

-اگر امام قبل امامتش چیزی بگوید حجت نیست.  

4.عبدالجلیل قزوینی(560ق):حضرت علی علیه السلام از همه انبیا بالاتر نیست بلکه تنها از انبیای غیر اولوالعزم بالاتر است.

-گفتن اشهد ان علیا ولی الله را در اذان نهی میکرد چرا که در زمان رسول الله صلوات الله علیه و آله جزو اذان نبوده.

- امام علم دین است(در علوم غیر دینی امام علم ندارد و باید به متخصصش رجوع شود)

5.خواجه نصیرالدین طوسی(672ق):ترجیح بلا مرجح محال نیست

-عقیده به بداءنداشتند و تنها یک روایت در مورد آن صحیح میدانستند که خبر واحد است و درعلم کلام حجت نیست.

فیاض لاهیجی(1072ق):علم خدا به خودش علم حضوری است ولی به مخلوقاتش  علم حصولی است

-اینکه خداوند به بندگانش نعمت داده وظیفه اش بوده و بر او واجب است پس شکر آن واجب نیست.

علامه مجلسی(1111ق):دیدگاه وحدت وجود کفر است.

_فرشتگان موجوداتی دارای بالند واعتقاد به این امر واجب است.

 

به نظر شما سخنان فوق سنگینتر است یا نظر مرحوم مطهری؟

 

والسلام علی من اتبع الهدی


کلمات کلیدی :صدوق کلمات کلیدی :مطهری کلمات کلیدی :شیخ مفید کلمات کلیدی :حضرت رقیه سلام الله کلمات کلیدی :کلام شیعی کلمات کلیدی :سید مرتضی کلمات کلیدی :اعجاز قران
موضوع :
کلمات کلیدی :صدوق کلمات کلیدی :مطهری کلمات کلیدی :شیخ مفید کلمات کلیدی :حضرت رقیه سلام الله کلمات کلیدی :کلام شیعی کلمات کلیدی :سید مرتضی کلمات کلیدی :اعجاز قران