بعضی وقتا آدم دوست دارد در مورد علایقش حرف بزند اما گاهی علایق از بین میروند به هزار و یک دلیل سپس این علایق از موضوعیت علاقه خارج و به یک شکل دیگری صیروریت پیدا میکنند که انسان از نام گذاری آن حالت جدید در مانده میماند که آن حالت را محبت و علاقه بخواند یا دلسوزی و یا حالت جدیده وناشناخته ای یا یک جور احساس دین به آن شی مورد علاقه.نوشته زیر را به استان ایلام و گوشه ای از مشکلات آن اختصاص میدم امید که.........نمیدانم به چه امیدی ولی مینویسم چون دلم میخواهد بنویسم!!!!!!!!!! 

مسئله غناءیکی از مسائل مهم در جامعه است که البته این روز ها حتی در محافل سیاسی و ملی کمتر به آن توجه میشود حتی در برخی از کودکستانها و مدارس صوتها و صداهای حرام از بلندگوی مرکزی پخش میشود صدا و سیما هم که قربانش بروم ازهفت دولت آزاد است صدای زن پخش میکند در حد باشگاههای اروپا نمونش تیتراژ پایانی فیلم««ورود آقایان ممنوع»» که از شبکه بین المللی آی فیلم پخش شد جدا از متن فیلم و حتی مزمون شعرش یقیناحرام بود...

شخص شخیص کلاه قرمزی و یکی دیگه از این شخصیتای کارتونی همکارش که قبلا حاشیه سیاسی داشته سیاسیتر شدند.از اون جایی که روبان بنفش خیلی به گردن کلاه قرمزی میاد به خاطر روانشناسی رنگها و تأثیر اون بر روان کودکان این روبان بنفش و اون روسری دور گردن جناب جیگر بسته شد و هیچ معنای دیگه ای نداره،داره؟.البته و صد البته جای فمینیست معروف ««فاطمه(سیمین) معتمد آریا»» خالیه،قبلنا با هم بودن اما حالا یه مدته که رفته تعطیلات!!!؟؟؟

البته کلاه قرمزی به سن قانونی برای رأی دادن رسیده رأیشم مشخصه کیه؛نیس؟ 

سرم را آماده کردم که به جرم شیعه بودن بدهم اگر در کربلا نبودم عیبی ندارد لا اقل کربلایی بمیرم حال که جواب منطقی میشنوید و جواب ندارید مجبورم بگویم:

         ای سگ وهابیان سلفی ملعون سرم ارزانی غبار سم

                                اسب مولایم باد

الا لعنة الله علی القوم الظالمین