شبهه ای که برخ از علمای اهل العامه به شیعه وار د میکنند وآن هم بعداز آنکه عرصه را بر خود تنگ میبینند ونمی توانند فضایل حضرت امیر علیه السلام رابر دیگران منکر شوند این است که اصلا علی علیه السلام در دامان کفر بزرگ شده ونطفه او از شخص مشرکی است چطور چنین شخصی می تواند زعامت مسلمین را بر عهده بگیرد؟قبل از جواب به اینان باید بگوییم سلمنا که حرف شما درست باشد تازه با خلفای شما مساوی شده است چنان که همه اذعان دارند خلفای سه گانه پدرانشان مشرک بوده اند باز ما چشم پوشی میکنیم که ایمان حضرت به اسلام ورسول خدا صل الله علیه وآله در کودکی بوده واصلا به شرک آلوده نشده بماند که اینان باز اشکال میکنند که ایمان در این سن بی فایده است فعلا جواب میدهیم که مگر ایمان عیسی علیه السلام در گهواره نبود؟ در آینده اگر عمری بود مفصلا به این بحث میپردازیم. اما اصل بحث:

1. اصبغ ابن نباته که از روات مورد وثوق اهل العامه است از امیرالمؤمنین نقل مى‏کند:
به‏خدا قسم پدرم ابوطالب و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف هرگز بت را عبادت نکردند.
2. خطبه عقد پیامبرصل الله علیه وآله و حضرت خدیجه را که حضرت ابوطالب انشاء کرد، حکایت بر اعتقاد به‏توحید و نبوت ابراهیم و اسماعیل دارد «الحمد للَّه‏الذى جعلنا من ذریة ابراهیم ...»
3. سلیمان بلخى حنفى در ینابیع الموده از موفق بن احمد خوارزمى از محمد بن کعب روایت کرده که ابوطالب به فرزندش على علیه السلام دستور داد همواره پشتیبان و کمک و یارى دهنده «پیامبر» باش. در نتیجه، اولًا اقرار به پیامبرى پیامبر صل الله علیه وآله کرده است. ثانیاً به فرزندش دستور داده از پیامبرصل الله علیه وآله پشتیبانى کند.
4. جریان دفاع از پیامبر صل الله علیه وآله در شعب: اگر کسى به پیامبر صل الله علیه وآله ایمان نداشته باشد، این چنین تا پاى جان از پیامبر صل الله علیه وآله دفاع مى‏کند. مگر بقیه عموهاى پیامبر صل الله علیه وآله چنین دفاعى از پیامبرصل الله علیه وآله  داشتند؟! هیچ کس به اندازه ابوطالب از پیامبرصل الله علیه وآله  دفاع نکرد.
5. به فرزندش جعفر طیار دستور داد به او ایمان بیاور، پشت سر پیامبر نماز بگزار.
جعفر هم ایمان آورد و نماز گزارد و این اشعار را ابوطالب سرود که دلیل بر ایمان اوست:
         إن علیاً و جعفراً ثقتی                 عند ملم الزمان و النوب‏
         لا تخذلا و انصرا ابن عمّکما           أخی لأمّی من بینهم و أبی‏
         و اللَّه لا أخذل النّبی و لا             یخذله من بنی ذو حسب‏

على و جعفر مورد وثوق من هستند، در روزهاى سخت و گرفتارى‏ها پشتیبان من هستند، وانگذارید پسر عم خود را یارى نمایید، پسر برادر پدر و مادرى من، به خدا دست از یارى پیامبر صل الله علیه وآله بر نمى‏دارم، پیامبرى که داراى حسب و نسب است.
در این اشعار: 1. دوبار اقرار به پیامبرى پیامبرصل الله علیه وآله  نموده، 2. بهترین فرزندانش را به پشتیبانى او واداشته، 3. اعلام پشتیبانى شدید از پیامبرصل الله علیه وآله  نموده، 4. اقرار به توحید هم در قسم اوست به بت‏ها قسم نخورده است؛ دیوان ابوطالب پر از اشعار توحیدى است.
6. پیامبر صل الله علیه وآله بعد از وفات او گریه شدیدى کرد و به امیرالمؤمنین على علیه السلام دستور داد او را چون بقیه مؤمنین کفن و دفن کنند و مدتى از خانه بیرون نمى‏آمد و براى او استغفار مى‏کرد. اگر مشرک بود پیامبر صل الله علیه وآله با إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ  براى او استغفار مى‏کرد؟!
7. براى دفاع از پیامبرصل الله علیه وآله  ایمان خود را ظاهر نکرد تا بتواند در میان مشرکین از پیامبر صل الله علیه وآله دفاع کند و لذا تا وفات کرد خداوند به پیامبر صل الله علیه وآله دستور داد که از مکه خارج شو که دیگر ابى‏طالب نیست که از تو دفاع کند و او هجرت کرد.

وسلام علی من اتبع الهدی



موضوع :