بعضی وقتا انسان دست به کارهایی میزنه که باید اون موقع فقط بگیم صد رحمت به شیطان که برا یه همچین موجودی غرور کرد اما چه کنیم که این حرف هم کفره هم از جانب شیطان. راستی تا حالا با خودتون فکر کردید که اگه یه سری از منافعتون در خطر باشه یا تو جمعی که همتون هدف مشترک دارید بهتون کم محلی بشه چیکار میکنید؟آیا سعی میکنید که جایگاه اصلیتونو پیدا کنید؟یا میزنید همه چیزو خراب میکنید اونم فقط برا غرض شخصی؟ تو کشور ماهم این جور آدما زیاد پیدا میشن علی الخصوص تو سیاسیون. همه شاید اسم آقای کدیور رو شنیده باشید ولی ممکنه از اظهارات جدیدشون بی اطلاع باشید......

 

آقای کدیور و آقای سروش دو یار دیرینه هم و یار غاریکدیگر و متفکران اصلی جریان ضد انقلاب و در راس (جنبش سبز) هستند این دو در سمتهای مختلفی در زمان اصلاحات و قبل از آن حضور داشتند که در این سالهای اخیر با پیغام و پسغام از همکاری های خودشون با نظام به درگاه الهی توبه کردند(نامه شروش به آقا)و... . جناب آقای کدیور که اخیرا لباس روحانیت را هم بحمدالله کنار زد در جریانات مختلف نظام فعالیتهای گوناگونی داشته که نه بنده تخصصا سیاسیم ونه مجال بحث در مورد آنها است.ایشان در جدید ترین ادعای خود سعی بر رد اجتهاد مقام معظم رهبری دارند و به هر دری میزنند تا این امر را ثابت کنند به طور خلاصه ایشان حاضرند برای اثبات این ادعای واهی خود حتی حرمت علما را بشکند و بیش از 7تن از علما(ایات عظام جوادی.فاضل لنکرانی.مومن قمی.محمود هاشمی.صانعی.مشکینی که برخی مانند محمود هاشمی و لنکرانی و جوادی از اساتید وی و صانعی از همفکراان سیاسی اوست که اخیرا به طرف داری از وی برخاسته بود.)را به اتهام اینکه اینان در پی وجهه اجتماعی خود بودند که حکم اجتهاد داه اند مورد اهانت قرار میدهد آیا درست است که انسان این قدر وقیهانه به خاطر مشکلاتی که سر راهش بوده دست به تهمت و افتراء به اساتید خود بزند؟یعنی این علمای بزرگ اینقدر در پی هوا و هوس و شهرت و مرجعیت بودند؟تازه اینان اگر چنین نمیکردند و این حکم اجتهاد را نمیدادند جای بیشتری برای خود وا میکردند نه اینکه جای خودرا تنگ تر کنند زیرا مرجعیتشان فراگیرتر بود.آقای کدیور قیاس به نفس نمودی که علمارا چنین فرض کردی. خواسته یا نا خواسته پا جای پای خلفایه ظاهریه صدر اسلام گذاشتی آنجا که میگویی امام شفاها آقای خامنه ای را تایید کردند مگر این غیر از حرف عمر بود که میگفت:رسول الله هزیان میگوید.باید حتما کتبی باشد؟ به یقین آن موقع هم دست از دو دوزه بازی بر نمیداشتید. چرا نامه های آقایان گلپایگانی مرعشی سخنان حسن زاده وحید. مکارم.سیستانی حکیم.شبیری.و.... را مد نظر قرار نمیدهید؟در مورد اجتهاد ایشان سخن واضح وشفاف آقای شبیری که از فحول و علمای معروف معاصرند را پیش نمیکشید که ایشان میفرمایند:من سالها است که ایشان را میشناسم از خیلی از آقایانی که اکنون رساله دارند با سوادترند. بماند که حضرت آقا به حرمت علمای زمان رساله چاپ نکردند و به استفتاءات بسنده کرده اند.شما که خود ادعای اجتهاد دارید میدانید در ابتدای رساله تمام آقایان آمده که اجتهاد یک قوه است یعنی مجتهد باید قوه ااستنباط احکام را از منابع داشته باشد حال ممکن است شخصی با 5 تا 6 سال (مانند سید مرتضی که در 12 سالگی مجتهد بود .« ر.ب سیمای فرزانگان») این قوه را حاصل کند و شخصی حتی تا آخر عمر حاصل نکند. مگر ما در طول تاریخ علمای کمی را داشته ایم که در سن طفولیت مجتهد و حتی صاحب کرسی درس بوده اند ده ها تن از علما در زندگی نامه هایشان آورده اند که ما هنوز بالغ نشده بودیم ولی کرسی درس داشتیم(کتابهای آقای مختاری در مورد سیره علمارجوع شود). شما خود میدانید که گاه این قوه اجتهاد با خواندن لمعه و یا رسایل و مکاسب ویا کفایه حاصل میشود اما گاه با سالها تلاش خیر آب از آب تکان نمیخورد. شما اشاره به دوره فترتی که از اوایل انقلاب تا رهبری ایشان طول میکشد میکنید و میگویید:ایشان در این مدت اصلا ممحض در فقه و اصول نبوده اند و از بحث دور بوده اند. سوالی از شما دارم آیا اگر نجاری را ببینید که مدتی نجار بوده ولی سالها دست از کار کشیده دیگر به او نجار نمیگویید؟مگر شما در اصول بحث قوه و فعل را مطالعه نکرده اید یا خوب نفهمیده اید؟یا باز نظر از خود دارید؟آنجا همین مسأله را مطرح میکنند.آقای کدیور هرگاه اجتهاد برای کسی ملکه شد دیگر قابل زوال نیست مگر با جنون که مفصل در اصول و فقه به ان اشاره شده است.شما که ادعا دارید که معدل اجتهادتان 19 بوده و بدست آقای جوادی معمم شده اید و از آقای منتظری اجازه اجتهاد دارید چه گلی بر سر اسلام زده اید البته دوستان شما از طیف فتوای شما بسیار دارند که برخی از آنها را ذیلا می آوریم. اما شما که اینطور حساب کرده اید و سالهای تحصیل آقارا ارزیابی کرده اید خود میدانید اگر این ارزیابی شما ملاک باشد حتی نمیشود ادبیات تدریس چه برسد به رسایل و کفایه که در تحلیل خود اذعان داشته اید که درس ایشان در مشهد معروف بوده استعاد ایشان را شما در ادبیات عرب مد نظر قرارمیدهید که در مدت کوتاهی پیشرفت بسیار کرده ولی در فقه و اصول ایشان این استعداد را کان لم یکن کرده اید؟آیا چنین میشود؟نه ایشان که به قول شما اجتهاد ندارد کجا فتوایی داده که باعث خنده دیگران بشود بخلاف شما.فکر میکنم که منابع فقه شما کتاب سنت عقل اجماع و حقوق بشر باشد که این فتوا ها را صادر میکنید:

حدود پوشش شرعی بانوان خارج از خانه: بدن بانوان از زیر گردن تا زیر زانو و بازوان می باید با لباسی که تنگ و چسبان و نازک نباشد پوشانیده شود. پوشش بقیه‌ی اعضای بدن بالذات و به حکم اولی واجب نیست و به شرائط و عرف زمان و مکان بستگی دارد. در زمانه و منطقه ای که پوشانیدن مو و سر و گردن در میان بانوان متعارف است، به نحوی که نپوشانیدن آنها مفسده داشته باشد، پوشانیدن این مواضع به حکم ثانوی واجب است. در زمان نماز و احرام حج می باید تمام بدن زن به استثنای وجه وکفین و قدمین پوشیده باشد

س)نظرتان در مورد امام زمان و غیبت طولانی آن چیست؟

ج)مباحث اعتقادی حوزه ی تخصصی متکلمان است نه فقها.
متکلمان شیعه از قرن چهارم – و مشخصا از زمان خاندان نوبختی و شیخ مفید – در این زمینه همداستانند.
برای تحقیق در این زمینه می توانید دو کتاب زیر با دو دیدگاه متفاوت را مطالعه فرمایید:
آیت الله منتظری، موعود ادیان
دکتر سید حسین مدرسی، مکتب در فرآیند تکامل(ایشان برخی مطالب را از سایت خود حذف کرده اند)

پرسش:ضمن تشکر از صحبت های ارزنده شما در مصاحبه با بی بی سی فارسی در باره درگذشت آیت الله احمد قابل یک انتقادی از شما داشتم، آن هم اینکه بهتر است در مصاحبه های این چنینی با لباس روحانیت حاضر شوید چرا که پیام موثر تری برای مردم دارد.

پاسخ:از انتقاد مشفقانه تان سپاسگزارم.
فعلا تنها در مجالس و اماکن دینی زمانی که برای برگزاری برنامه ای می روم از لباس روحانی استفاده می کنم. مصاحبه با رسانه ها در این ضابطه نمی گنجد. ضمنا این لباس بنیاد دینی محکمی ندارد، و بیش از آنکه دینی باشد، عرفی است. زمان آن رسیده که مردم بجای ظاهر به باطن و دانش و رفتار افراد بنگرند.
موفق باشید.

مسافران موظفند در زمان سفر (اعم از در ایمنی یا خوف) نماز را شکسته اقامه کنند. حداقل مسافت برای شکسته شدن نماز معادل سفر در روشنایی یک روز کامل متعادل با وسائل نقلیه متعارف است. (در دوران ما با توجه به وسائل نقلیه‌ی عمومی رایج در خاورمیانه این مسافت معادل 800 کیلومتر رفت و برگشت است که با حداقل 400 کیلومتر رفت سفر شرعی محقق می شود.)

پرسش: شما 800 کیلومتر فاصله زمینی را ملاک شکسته شدن نماز قرار می دهید یا هوایی؟

پاسخ: فاصله‌ی متوسط زمینی (800 کیلومتر) ملاک شکسته شدن نماز است.

سگ نجس العین نیست و محکوم به طهارت است.ضمنا نگهداری سگ در خانه فی حد نفسه حرمت ندارد.
(منبع این استفتاءات سایت ایشان است)

مجتهد بودن کار ساده ای نیست ولی کار هر کس هم نیست کجا علمای بزرگ معاصر ما چنین فتاوایی که شما میدهید داده اند قدری به اطراف خود نگاه کنید که چه کسانی اطراف شمارا گرفته اند چه کسی برای شما سوت و کف میزند نامه آیت الله سبحانی را که برای برادرتان آقای سروش نوشت بیاد بیاورید مخاطب آن نامه تنها ایشان نبود بلکه شما هم بودید هچند ایشان از لحاظ علمی حقا با شما قابل مقایسه نیستند ولو اینکه نظراتی مخالف با علما دارند اما هیچگاه تشریع و از خود فتوا نداده اند. من و هم نوعان من از شما و امثال شما تنها میخواهند که به خاطر اختلاف سلیقه سیاسی تیشه به ریشه اسلام و تشیع نزنید.

شما حتی به ایمه و امام زمان هم رحم نکردید چه برسد با ولی او انجا که در باب مقام ایمه در مقالاتی سعی در کمرنگ جلوه دادن شان ایشان داشتید و با زرنگی و برداشتهایی مقرضانه از برخی نظرات علمای سلف قصد اثبات مقصود خود را دارشته و دارید(مقاله چرا تشیع؟.ساحت دو امام.و...).در پایان باید بگویم ملت ایران هنوز حرکات و خدمات شمارا برای سازمانهای غربی و ضد اسلام فراموش نکرده اند امیدوارم که در جهل خود باقی نمانید هرچند امیدی نیست چرا که فرمود:

خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَ عَلَى سَمْعِهِمْ وَ عَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (بقره 7)

 

قُلْ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَکُمْ وَ أَبْصَارَکُمْ وَ خَتَمَ عَلَى قُلُوبِکُمْ مَنْ إِل?هٌ غَیْرُ اللَّهِ یَأْتِیکُمْ بِهِ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الْآیَاتِ ثُمَّ هُمْ یَصْدِفُونَ(انعام46)

 

فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِل?هَهُ هَوَاهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلاَ تَذَکَّرُونَ (جاثیه 23)

 

فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ(بقره 10)



موضوع :