من شخصا ازاون دسته از آدما هستم که از انحراف جامعه ویا شنیدن خبرهای سیاسی که مخالف اسلام یا منافع کشور باشه بشدت عصبانی و ناراحت میشم و حتی ممکنه رفتار انفعالی هم داشته باشم اما تو مسایل علمی پیرو تام دلیل هستم هرآنچه که زیر مجموعه تقلید باشه پیرو مرجع خود و هرآنچه که از تقلید خارج باشد مقنع ترین دلیل را برای خود بر میگزینم و ابایی از تغییر عقیده خود ندارم فلذا سعیم بر اینه که همیشه برای هر چیزی دلیل داشته باشیم نه با چند جمله زیبا همه چیزم را به پای عقیده ای نا معلوم ببازم. با این مقدمه کنایه ای به مطلب ذیل میپردازم.

همیشه در هر دورانی افرادی وجود دارند که حتی بعد از مرگشان بازهم چهره شان برای افراد جامعه ناشناخته باقی خواهد ماند برخی هم مانند مرحوم شریعتی نه تنها اصل تفکرشان بلکه حتی جنبه های فعالیتی وی نیز در حاله ای از ابهام میماند و شک و شبهه ها در مورد او وجود دارد اما بر همه واضح است که ایشان سهم بسزایی در بالا بردن سرعت انقلاب در بین جوانان داشتند مطلب زیر خلاصه ای از نظرات شخصی و نتیجه تحقیق من در مورد ایشان است که بیش از چهار پنج سال پیش انجام دادم و متاسفانه اصل تحقیق من در اسباب کشی گم شده به همین خاطر منابع رو به صورت کلی خدمت عزیزان ارائه میدم.

برخی مرحوم شریعتی را دکتر میدانند و میگویند دکترای جامعه شناسی دارد ایشان کارشناسی  خودرا با معدل بالا در دانشگاه فردوسی مشهددر رشته ادبیات گذاراندن و به همین خاطر بورس دانشگاه سوربن در فرانسه شدند مهمترین مسیله در این دوران مدرک دکترای ایشان است که جای شک وشبهه فراوان دارد. تز دکترای او ترجمه بخشی از کتاب سفرنامه بلخ نوشته صفی الدین بلخی از عربی به فرانسه بود که مجموع متن و ترجمه فرانسه آن 155صفحه بیشتر نشد که با نمره خیلی کمی فارق التحصیل در رشته «تاریخ اسلام در قرون وسطی»شد(بخلاف آنچه که دیگران میگویند)  اما به نظر من مهمتر از آن آشنایی ایشان با اساتیدی است که اینان معروف به دشمنی با اسلام و خصوصا با شیعه میباشد ولی در عین حال ایشان میگوید که من هرچه دارم از این افراد دارم(لویی ماسینیون و جورج گورویچ).پس او نه جامعه شناس است ونه فیلسوف ونه دین شناس هرچند طرفداران وی سعی در معرفی او در این جهات دارند چرا که اگر به مدرک تحصیلی او  هم توجه نکنیم او هیچ کتاب و نوشته قابل توجهی در این زمینه ها ندارد نه در فلسفه و نه در هیچ یک از مباحث ادعا شده اما قلم او واقعا قلم زیبایی است وتنها میتوان او را ادیبی هنرمند که سحر قلم داشت معرفی کرد و بس. او کتابهای را که در مورد حضرات معصومین علیهم السلام نوشته تنها ادبیات زیبایی دارد و حاوی هیچ گونه مطلب علمی نیست این امر برای همه مشهود است اما انصافا جملات و تعابیری که به کار میبرد زیباست.

گاهی در لابلای نوشته های او مطالبی پیدا میشود که کمی خطوط قرمز را پر رنگ میکند مثلا تقریبا کل کتاب فرقان او حاوی اهانت هایی به روحانیت میباشد که این مسیله قدری جای نگرانی را زیاد میکند برخی جملات او مانند خداپرستی را آخوندیسم به ابتذال کشید .... یا اعدام انقلابی سید علی خامنه ای که به همراه عکسی در کتاب فرقان میباشد یا عکسی که چند نفر را پشت سر هم نشان میدهد که زنجیر در گردنشان است و حلقه آخر زنجیر به تسبیح تبدیل شده که یک طرف آن به گردن شخص آخر و طرف دیگر به دست یک روحانی است که تنها دست او مشخص است.او در مورد منابع احکام میگوید من در بین کتاب سنت عقل و اجماع راتنها کتاب و سنت را قبول دارم چرا که عقل و اجماع همان آخوند ها هستند!!!!!! (این مطلب رو همسر شریعتی در کتاب شریعتی از سه منظر هم آورده)این عینه دخالت در غیر تخصص است به نظر من نظریات توحیدی او بسیار شبیه نظرات قلمداران و سید ابوالفضل برقعی(آیت الله سیدابوالفضل برقعی عقایدی چون وهابیان و سلفیان پیدا کرد که حتی به نشر و شرح کتب محمد بن عبد الوهاب و دیگر علمای سلفی پرداخت که البته میگویند در آخر توبه کرد و در آستانه امامزاده ایوب در تهران به وصیت خود دفن شد. او خود را شیعه واقعی میدانست) است که از نوشته های او به خوبی این امر مشهود است.

او به علمایی مانند علامه مجلسی و شیخ طوسی و دیگران اهانت میکوند همان مجلسی که علمای اهل عامه در مورد او میگویند اگر مکتب جعفری را مکتب مجلسی بمانیم حرف ناصوابی نگفته ایم همانی که علمای ما اورا محی الشیعه میخوانند همان شیخ طوسی که غربی ها اسم اورا بر روی کره ماه نوشته اند آیا اینها نشان دهنده انحراف اونیست؟ آیا نامه های کشف شده از ساواک مبنی همکاری شریعتی با آنها نشانه انحراف مشی انقلابی او نیست؟ هرچند بعید نیست که این تخریب های علمای شیعه با برنامه نبوده باشد؟؟؟ جملات مشکوک و دو پهلوی شریعتی در کتابهایش جای برسی دارد نمیشود که هرکسی در قالب رمان و متن ادبی و امثال اینها هرآنچه که دلش میخواهد به زبان بیاورد و بعد هم بگوید این قرائت من از دین است به جملات شریعتی در کتاب ««هبوط در کویرش»»توجه کنید شاید بگویید که اینها متن ادبی است اما عین اهانت به انبیاء،انسانیت و خداوند است.مگر سلمان رشدی چه کار کرد؟؟؟ او هم رمانی نوشت که کنایه آمیز و ادبی بود. ظاهرا روحانی مورد نظر او روحانیی بود که دائما در حال انقلاب باشد با این حساب روحانیت نباید در طول تاریخ یک روز خوش داشته باشد!!!!!!!!!!!و در هر صورت باید انقلابی باشد!!!!!!!!!!!!

چند نکته به اختصار:

1.موضع گیری های علما در آن زمان که علمای بزرگ آن وقت همه حکم به ضاله بودن کتب او دادند بجز امام(ره)که آن هم جنبه سیاسی داشت چرا که شریعتی یک فعال سیاسی بود اما قرائن و شواهدی در مورد نارضایتی امام هست ازجمله اینکه پسر امام در هنگام تشیع جنازه شریعتی در دمشق بود که برای اینکه در تشیع جنازه شرکت نکند به عراق آمد.برخی میگویند که چون مقام معظم رهبری ایشان را تایید کرده اند ماهم تایید میکنیم. واضح است که رهبری هیچ گاه مبانی فکری او را تایید نکرده اند تنها او رادر برخی عرصه ها فعال میدانند.

2.مرگ او هم با توجه به مدارک موجود در اثر استعمال بیش از حد دخانیات بوده است که به گفته فرزندان او وقتی که حکومت ایران با خروج همسر او وملحق شدن خانواده اش به شریعتی موافقت نکرد او آنقدر ناراحت شد و سیگار کشید که باعث نارساییی قلبی وی شد و در سحر گاه آن شب در گذشت.پس او شهید نیست نهایتش مرگ مشکوک است.

3.یکی از اساتید ما میگفت من خود از مرحوم مطهری شنیدم که ایشان میگفتند من با پدر شریعتی دوست بودم و رفت و آمد داشتم روزی که در خانه پدری شریعتی بودم پدر او گفت:حاج آقا مرتضی، علی ما نماز نمیخواند اگر میشود کمی او را نصیحت کنید.....

پس شریعتی نه تنها فیلسوف نبود بلکه جامعه شناس یا دین شناس یا کارشناس تاریخ هم نبود چرا که هیچ نوشته علمی در این زمینه ها ندارد او تنها قلم زیبایی دارد که برداشتهای خود را از مسایل سیاسی و مذهبی به روی کاغذ رانده که در برخی موارد به اقرار خود اشتباهات فاحشی دارد اما نباید او را در  تسریع دادن انقلاب و نفوذ آن در بین جوانان غافل باشیم که حقا سهم بسزایی داشته.

در نهایت اختصار ......

 

 

بخی از منابع جهت رجوع:   

جریانها و سازمانها............رسول جعفریان

هبوط در کویر...................شریعتی

فرقان...........................شریعتی

و..........

والسلام علی من اتبع الهدی



موضوع :